مدح و مرثیۀ امام هادی علیهالسلام
هـزار شُکـر که بُـردیـم نـامِ هـادی را هـزار شُکـر که داریـم امامِ هـادی را هزار شُکر که دارد در این زمـانۀ پست لبـاسِ مـشـکـیِ مـا احـتـرامِ هـادی را سـلامِ مــا بـرسـانـیـد ای کـبــوتـرهــا که بـشـنـویم عـلـیک الـسلامِ هادی را چـقدر جلوه به جبـریل میرسد وقـتی خـطاب میکـنـد: آقـا، غـلامِ هـادی را بیا رویم که جـز سامـرا پـناهی نیست نیاز نیست به فطرس بیا که راهی نیست بر آستان تو مـژگانِ ما که عادت کرد به خاک بوسی ما آسمان حسادت کرد کسی که روضه برایت گرفت بالا رفت کسی که رفت به این روضهها عبادت کرد همینکه زائرت از جامعه زیارت خواند سبوی خویش پُر از چشمۀ سعادت کرد بـرای عـمـۀ سـادات در قـفـس رفـتـی و شیر عرض اردت به این سیادت کرد پـسر فـراقِ پـدر را چگـونه چاره کند روا بود که گـریـبـان امـام پـاره کـنـد تو را زِ خـانـۀ خـود با عـذاب آوردند تو را به گـوشـهای اما خـراب آوردند به روی خاک نشستی و شام را دیدی که عـمـههای تو را با طـنـاب آوردند یـتـیـمهـای گـرسـنـه به بند زنجـیـر و رسـیـد وقـتِ طـعـام و کـبـاب آوردنـد من از امام زمان شرم دارم از این خط که پیـشِ چـشمِ شما هم شـراب آوردند شراب بود ولی بر سـرت سنان نزدند به زخمهای لبت چوبِ خیزران نزدند |